داستان مسيح و مريم

داستان مسيح و مريم در قرآن كريم



قرآن به گونه اي متفاوت از عهد جديد, داستان مسيح و مريم را بازگو مي كند. اين كتاب, داستان را با ياد همسر عمران (مادر مريم) آغاز كرده و از وضعيت بار داري او و نذرش[1] سخن به ميان آورده و مي گويد:



تولد مريم و وقف معبد شدن وي

"اذ قالت امراة عمران رب اني نذرت لك ما في بطني محرّراً فتقبل مني انك انت السميع العليم. فلما وضعتها قالت رب اني وضعتها انثي و الله اعلم بما وضعت و ليس الذكر كالانثي و انّي سميتها مريم و انّي اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم.[2]"

خداوند, اين نذر را پذيرفت. مادر مريم, پس از به دنيا آمدن فرزند, او را به معبد برده و براي خدمت به كاهنان آنجا سپرد. درباره سرپرستي او بين كاهنان, اختلاف ايجاد شد و از همين رو قرعه زدند. قرعه فال به نام زكرياي پيامبر افتاد. زكريا او را بزرگ كرد و پس از بلوغ, مكان خلوتي را براي عبادت مريم برگزيد كه هيچ كس جز خود او نمي توانست به آن مكان رفت و آمد كند؛ قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:

"فتقبلها ربّها بقبول حسن و انبتها نباتاً حسناًًً و كفلها زكريا كلما دخل عليها المحراب وجد عندها رزقاً قال يا مريم انّي لك هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب.[3]"

بار دار شدن باكره

پس از آن, خداوند به وسيله فرشته به مريم مژده داد كه مسيح از او به دنيا خواهد آمد. فرشته به شكل انسان, در حاليكه مريم در پرده بود بر او نازل گشته و گفت كه فرزند او عيسي, پيامبر بني اسرائيل خواهد بود و مريم از نفخ فرشته ي الهي باردار شد؛ قرآن كريم چنين مي گويد:

"واذكر في الكتاب مريم اذ انتبذت من اهلها مكاناً شرقياً. فاتخذت من دونهم حجاباً فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشراً سوياً. قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقياً. قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاماً زكياً. قالت اني يكون لي غلام و لم يمسسني بشر و لم اك بغياً. قال كذلك قال ربك هو علي هيّن و لنجعله آيه للناس و رحمه منّا و كان امراً مقضيّا.[4]"

تولد مسيح

و آنگاه كه زمان ولادت عيسي رسيد, درد زايمان, مريم را به سوي تنه درخت خرما آورد و همانجا عيسي مسيح پا به دنيا گذارد:

"فحملته فانتبذت به مكاناً قصياً. فاجاءها المخاض الي جذع النخله قالت يا ليتني متّ قبل هذا و كنت نسياً منسياً. فناديها من تحتها الا تحزني قد جعل ربك تحتك سرياً وهزي اليك بجذع النخله تساقط عليك رطباً جنياً. فكلي و اشربي و قرّي عينا فاما تريّن من البشر احداً فقولي اني نذرت للرحمن صوماً فلن اكلم اليوم انسياً.[5]

رويارويي مريم با قومش و سخن گفتن در گهواره

قرآن از چگونگي رويارويي مريم با قومش پس از به دنيا آمدن مسيح ياد كرده و بيان مي كند هنگامي كه آنان, مريم را با كودكي در آغوش ديدند, بر او خرده گرفته و زبان به سرزنش گشودند. مريم تنها به كودك, اشاره نموده و فهماند كه با او سخن بگويند. كودك با كلامي دل انگيز, آغاز كرد؛ كتاب خداوند روايت گر اين داستان است:

"فاتت به قومها تحمله قالوا يا مريم لقد جئت شيئاً فرياً يا اخت هارون ما كان ابوك امرء سوءٍ و ما كانت امك بغياً. فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبياً. قال اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلني نبياً و جعلني مباركاً اين ما كنت و اوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حياً. و براً بوالدتي و لم يجعلني جبّاراً شقياً والسلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حياً.[6]





نبوت مسيح و معجزات وي

عيسي درهمانجا در كنار مادرش رشد كرده و جوان شد. زندگي آن دو رنگ و بوي عادي داشت. مانند ديگر انسانها مي خوردند و مي نوشيدند و از آسيب هاي طبيعي زندگي بشر دور نبودند. تا آنكه مسيح, پيامبر بني اسرائيل شد و آنها را به خدا پرستي دعوت نمود. او آنها را به شريعتي مطابق با شريعت موسي (ع) فرا مي خواند و تنها در پاره اي موارد از نسخ برخي احكام تورات كه براي سخت گرفتن بر يهود نازل شده بود, سخن مي گفت. وي همچنين براي اثبات پيامبري خويش معجزه هاي فراواني انجام مي داد كه قرآن كريم هم به آنها اشاره كرده است:

"و رسولا الي بني اسرائيل اني قد جئتكم بايه من ربكم اني اخلق لكم من الطين كهيئه الطير فانفخ فيه فيكون طيراً باذن الله و ابرئ الاكمه و الابرص و احيي الموتي باذن الله و انبئكم بما تأكلون و ما تدخرون في بيوتكم ان في ذلك لايه لكم ان كنتم مومنين. مصدقا لما بين يدي من التوراة و لاحلّ لكم بعض الذي حرّم عليكم و جئتكم بايه من ربكم فاتقوا الله و اطيعون. ان الله ربي و ربكم فاعبدوه و هذا صراط مستقيم.[7]"

بشارت به پيامبر اسلام

مسيح در خلال انجام رسالت خويش, به پيامبري رسول اكرم (ص) مژده مي داد, همانگونه كه قرآن آنرا روايت كرده است:

"و اذ قال عيسي بن مريم يا بني اسرائيل اني رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدي من التوراة و مبشراً برسول يأتي من بعدي اسمه احمد فلما جاءهم بالبينات قالوا هذا سحر مبين.[8]"







با حواريون

عيسي پياپي, بني اسرائيل را به سوي خداوند فرا مي خواند, تا آنكه از ايمان آوردن آنها نا اميد گشت. از همين رو از ميان پيروان خود, شماري را به نام "حواريان" برگزيد تا ياري كنندگان او در راه خدا باشند:

"يا ايها الذين آمنوا كونوا انصار الله كما قال عيسي بن مريم للحواريين من انصاري الي الله قال الحواريون نحن انصار الله.[9]"

داستان نزول طعام

قرآن كريم به بيان داستان نزول طعامي آسماني براي عيسي و شاگردانش مي پردازد. عيسي (ع) در پي درخواست شاگردان كه مي خواستند از اين راه به اطمينان قلبي دست يابند, نزول مائده را از خداوند مي طلبد:

"اذ قال الحواريون يا عيسي بن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا الله ان كنتم مومنين. قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا و نكون عليها من الشاهدين. قال عيسي بن مريم اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيدا لاولنا و اخرنا و آيه منك و ارزقنا و انت خير الرازقين. قال الله اني منزلها عليكم فمن يكفر بعد منكم فاني اعذبه عذاباً لااعذبه احداً من العالمين.[10] "

ماجراي مصلوب نشدن مسيح

آنگاه كه دانشمندان و كاهنان يهود بر ضد او برانگيخته شده و تصميم به كشتن وي گرفتند , خداوند او را به آسمان برد و يهود, كس ديگري را به گمان آنكه عيسي است, بر صليب آويختند:

"و قولهم انا قتلنا المسيح عيسي بن مريم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبّه لهم و ان الذين اختلفوا فيه لفي شك منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه يقينا. بل رفعه الله اليه و كان الله عزيزاً حكيماً.[11]"